در احکام اسلام گفته شده: دیه زن نصف دیه مرد است و یا در بحث قصاص گفته شده: اگر زنی مردی را به قتل برساند، بدون هیچ قید و شرطی باید آن زن را اعدام کنند. اما اگر مردی زنی را به قتل برساند، اول باید اولیای مقتول ( یعنی نزدیکان آن زنی که کشته شده )، نصف دیه مرد را بدهند تا مرد قاتل را اعدام کنند. آیا به راستی خون مردن رنگین تر از خون زنان است؟ آیا زنان حَظ و بهره کمتری از انسانیت برده اند که اسلام این چنین درمورد آنها قضاوت کرده است؟

 

جواب:

قبل از بیان جواب، نیاز است به این نکته اشاره کنیم که ارزش هر یک از مرد و زن به مقدار دیه آنان نیست بلکه به طور کلی، دیه مربوط به از بین رفتن جسم است درحالی که ارزش آدمی به روح و توانایی روحی است.

دو مرد را فرض می کنیم که یکی پروفسور است و دیگری آدم بیکار. در صورت کشته شدن آن دو، دیه آنها مساوی است. آیا تساوی دیه آن دو، نشان از تساوی شخصیت و ارزش انسانی آنهاست؟! یقینا خیر، بلکه همچنان که عرض کردیم؛ دیه افراد به جهت از بین رفتن جسم آنهاست و الا ارزش آنها بستگی به روحیات آنها و تقوای الهی و توانایی خدمتی که می توانند به خلق داشته باشند، دارد.1

 

بنابراین، اگر می بینیم خداوند متعال دیه مرد را نصف دیه زن قرار می دهد، این نشان از ارزش انسانی بیشتر مردان نسبت به زنان ندارد بلکه این تفاوت به خاطر مصلحتی است که در مقام جواب به آن اشاره می کنیم.

 

و اما جواب شبهه

 

براساس دستوری که اسلام در آیه 34 سوره مبارکه نساء داده است، مسئولیت اقتصادی خانواده بر عهده مردان می باشد ( به عکسِ زنان که هیچ مسئولیت اقتصادی در خانواده ندارد). بر این اساس، مردان در خانواده، عضو موثر اقتصادی به حساب می آیند و مخارج خانواده را متحمل می شوند و با فعالیت های اقتصادی خود، چرخ زندگی خانواده را به گردش در می آورند. بنابراین، تفاوت میان از بین رفتنِ مرد و از بین رفتنِ زن بر کسی پوشیده نیست که اگر این تفاوت مراعات نشود، خسارات فراوانی به بازماندگانِ مرد مقتول وارد می شود.

 

با این بیان می توان گفت: اسلام با صدورِ این حکم، در مسئله دیه و یا بحث قصاص ( قصاص مرد مقتول )، مراعات همه افراد را کرده و از خلا اقتصادی و ضربه نابخشودنی که به یک خانواده می خورد، جلوگیری کرده است و هرگز اجازه نمی دهد که به بهانه « تساوی »، حقوق افراد دیگری ( مانند فرزندانِ مردی که مورد قصاص قرار می گیرد ) پایمال شود.2

 

تذکر مهم: گاهی به این حکمِ اسلام اشکال می گیرند و می گویند: در جامعه امروزی، اکثر زنان به مانند مردان، در محیط بیرون از خانه به کار و فعالیت مشغول هستند. در این صورت هر دوی آنها به اندازه هم تلاش می کنند و به عبارتی هر دوی آنها نان آور خانواده هستند. آیا باز هم سزاوار است که دیه زنان نصف دیه مردان باشد؟! چرا اسلام این قدر بر احکام خود اصرار دارد؟

 

در جواب عرض می کنیم: اینکه می بینیم اسلام مردان را مسئول تامین امور مالی و اقتصادی خانواده قرار داده و زنان را بیشتر به تربیت فرزند و رسیدگی به شوهر و رسیدگی به امور داخل خانه تشویق نموده، بی حکمت نبوده است.

 

تفاوت های جسمی و روحی بین مردان و زنان اقتضاء می کند تا مردان در شرایط سخت تر و زنان در شرایط راحت تر و دور از چالش های اجتماعی و دور از کارهای سخت و پر زحمت، زندگی کنند. تفاوت های بین مردان و زنان عبارتند از:

 

تفاوت های جسمی مردان و زنان

 

پزشکان می گویند: توده عضلانی مرد، به طور متوسط، پنجاه درصد بیشتر از بدن زن است. تستوسترون ( هورمون مرد ) از عوامل رسوب کلسیم در استخوان هاست و بر اندازه و استحکام آنها می افزاید. از این رو، مرد برای انجام کارهای سنگین توانایی بیشتری دارد.

تستوسترون در اعتماد به نفس و تمرکز فکر اثر دارد و از خستگی می کاهد و ادامه فعالیت ها و اجرای کارها را آسان می کند.3

 

اما در مقابل، ترشح استروژن (هورمون زن) از رشدِ زیاد استخوان ها جلوگیری می کند و به همین خاطر توانایی انجام کارهای سنگین را از زنان می گیرد.4 وقتی ترشح استروژن تنزل می یابد، زن بی تاب می شود و آرامش روانی اش به هم می خورد.5

 

عضلات یک مرد بالغ، چهل درصد بیشتر از زنِ هم سن اوست و قدرت بدنی یک پسر هجده ساله، به طور متوسط، دو برابر نیروی یک دختر هجده ساله است و از این رو، مردان در توانایی های بدنی و جسمی از زنان ماهرترند.6 بنابراین، در بخش تفاوت های جسمی، آمادگی بیشتر مردان برای کارهای سنگین تردید ناپذیر است.

 

تفاوت های روحی مردان و زنان

 

بر اساس تحقیقات، مردان بیشتر از زنان به امور مادی و اقتصادی گرایش دارند.7 زن از مرد عاطفی تر است و به روابط عاطفی بیشتر علاقه نشان می دهد. احساس محبت در دختران بیش از پسران است، اما مردان بیشتر به ارتباط فعالیت مدار توجه دارند و دنیای بیرون را هدف قرار می دهند و انرژی خود را صرف آن می کنند. بر اساس تحقیقات، پانزده درصد مردان از فشار روانی رنج می برند، اما این رقم درمورد زنان به 21 درصد می رسد. 8

 

در ناحیه هیجانات و عواطفف مطالعات «ترمن و میلز» بر روی صدها نفر نشان می دهد که : تشخص، ستیزه جویی، جسارت، استقامت و پرخاشگری در مردان بیشتر از زنان است که این صفات بیشتر در محیط کار بیرون از خانه به کار می آیند. در مقابل، در زنان دلجویی و همدردی بیشتر است و آنها ریزکارتر و از نظر ذوقی حساس ترند که این صفات بیشتر در محیط خانه به کار می آیند.

 

مردان به فعالیت در هوای آزاد و کارهای مستلزم کوشش بدنی تمایل بیشتری دارند و به ماشین، ابزار و داد و ستد بیشتر علاقه مندند. اما زنان به کارهای خانه، اعمال ذوقی، دل سوزی و مواظبت از کودکان و... علاقه دارند.9

 

مشکلات پیامد اشتغال زنان

 

اشتغال زنان مشکلاتی را برای خودشان و خانواده شان و حتی دیگران به وجود می آورد که ما به مواردی از آنها اشاره می کنیم:

 

مشکل اول: کمبود عاطفه برای فرزندان: بر اساس یافنه های روان شناسی، خلا عاطفی، به ویژه در سال های اولیه کودکی، خسارتی جبران ناپذیر بر شخصیت و رشد کودک خواهد داشت.10 فروید با تعبیر «موضوع عشق و عشق به موضوع»، اریکسون با تعبیر «اعتماد در برابر عدم اعتماد و استقلال عمل در برابر شرم و تردید» هر یک، به نوعی بر روابط عاطفی مادر با کودک در این دوره تاکید می کنند.

 

سپردن کودک به مراکز نگهداری و مهد کودک، به ویژه در سال های اول زندگی و به مدت طولانی، وی را با «عدم توانایی در ارتباطات عاطفی پایدار» و «عدم ثبات شخصیت» مواجه می سازد.11

 

مطابق نظر «اشپیتز» جدایی مادر و کودک تا حدود هجده ماهگی، ممکن است کودک را تا مرز «افسردگی اتکایی»، با نشانه های اختلال در رفتار غذایی، توفق رشد جسمی و فکری، تاخیر در تحول روانی و حرکتی پیش ببرد.12

 

مطالعات روان پزشکان نشان می دهد: اختلالات عاطفی کودکان مانند کندی در سخن گفتن، کاهش بهره هوشی، کاهش جُنب و جوش، عدم واکنش عاطفی، اختلال حواس، ضعف استعداد تفکر انتزاعی و .. می تواند از آثار ناگوار محرومیت از مادر به حساب آید.13

 

در آموزه های اسلام نیز ملاحظه می کنیم که مادر تا دوسال درمورد پسر و تا هفت سال درمورد دختر، نسبت به پدر در حضانت ( نگهداری و تربیت اولاد ) اولویت و تقدم دارد.14

 

در نتیجه، حضور هر چه بیشتر مادر در کنار فرزندان، به ویژه در سال های آغازین، نیاز عاطفی آنان را برای رشد به هنجار شخصیت و عواطفشان فراهم می سازد و نبود مادر در کنار کودک، به سبب اشتغال، می تواند زمینه های اختلال را فراهم سازد. به عبارت دیگر، با وجود نیاز عاطفی فرزندان، از مجموعه پدر و مادر، بدون تردید مادر بهتر و مناسب تر می تواند این نیاز را تامین کند.

 

تحقیقات کلارک نشان می دهد که مادران شاغل کمتر به فرزندان توجه می کنند که این امر، تاثیر نامطلوبی بر روند رشد کودک بر جای می گذارد.15

 

در سال های بعد، گرچه نیاز عاطفی فرزندان در حد سال های اولیه نیست، اما در صورتی که اشتغال و نبود مادر، فضای عاطفی خانواده را دچار اختلال سازد، همان ضرورت به قوت خود باقی خواهد بود و فرزندان همچنان به عاطفه از سوی مادر نیازمند خواهد بود.

 

مشکل دوم: تحمیل کار طاقت فرسا بر زنان: پذیرش اشتغال برای زنان، نوعا به معنای زیر بار مسئولیتی مضاعف رفتن و قبول نقش های متعدد و احیانا متعارض در زندگی است، زیرا زنان بنابر تعهد عاطفی و اخلاقی خودشان، هیچ گاه از زیر بار مسئولیت های همسری و مادری شانه خالی نمی کنند، لذا اشتغال برای آنان نوعا تحمیلی (ناخودآگاه) و فوق طاقت است و می تواند اضطراب، فشار روانی و ... را به دنبال داشته باشد. برخی از جامعه شناسان تصریح می کنند که اشتغال مادران در خارج از منزل، بر مسئولیت آنان به طور ناعادلانه افزوده است.16

 

و چقدر زیبا حضرت علی علیه السلام در یک جمله کوتاه به این حکمت اشاره کرده و می فرماید:«کاری که برتر از توانایی زن است به او واگذار مکن چرا که زن گل بهاری است، نه پهلوانی سخت کوش.»17

 

مشکل سوم: سست شدن کانون خانواده: خستگی سر کار و پیامدهای ناشی از آن (مانند عدم رسیدگی کافی به خود در منزل) به صورت تدریجی، خانه ای را که محل آرامش و تامین نیازهای متقابل زن و شوهر است، مبدل به استراحتگاه دو کارمند می نماید که ساعت هایی را صرفا برای آماده شدن برای کار فردا در زیر یک سقف و چه بسا در دو اتاق جداگانه می گذرانند. این مساله بالاخره جدایی روانی و سردی محبت را در پی خواهد داشت.

 

مشکل چهارم: اشتغال زنان و مساله بیکاری: یکی از معضلات جوامع مختلف، بیکاری است. بدیهی است که زنان، با اشتغال در جامعه، به طور طبیعی، بسیاری از فرصت های شغلی را به خود اختصاص می دهند.

 

کلان نگری به این مساله، ما را به این نکته متوجه می سازد که توسعه اشتغال زنان می تواند به نوعی تجاوزِ به حقوق خانواده هایی باشد که بیکاری مردان آنان را دی پی دارد.

 

و در آخر . . .

 

حضوز زنان در مراکز اشتغال به جهت ضرورت شغل ( مثل مشاغل اختصاصی بانوان ) یا به جهت ضرورت های اقتصادی ( در صورتی که به حد ضرورت برسد ) نیز در امور اجتناب ناپذیر است که البته نهادهای اجتماعی، به ویژه نهادهای مربوط به بانوان، باید با برنامه ریزی صحیح، موارد ضرورت را به حداقل برسانند و با مساعدت های ویژه، ساعات حضور زنان در محیط خانواده را بیشتر کنند.

 

به طور کلی، آن چه در نظام ارزش گذاری اسلام اهمیت دارد، انجام وظیفه است، به نوعی که موجب رشد و تقرب معنوی انسان بشود و صورت های ظاهری عمل و این که در داخل خانه یا خارج خانه باشد، جنبه فرعی و ثانوی دارد.

 

بنا بر این، چه خوب است که مردان به امور اقتصادی خانواده بپردازند و زنان تربیت صحیح فرزندان و امور داخل خانه را به عهده بگیرند که عمل هر دوی آنها هم موجب رشد و هم موجب تقرب معنویشان می شود، همچنان که در بسیاری از روایات به این امر مهم اشاره شده است.

 

منابع:

 

1.تفسیر بیان دکتر محمد علی انصاری ذیل تفسیر آیه 179 سوره مبارکه بقره

2.تفسیر نمونه ذیل تفسیر آیه 179 سوره مبارکه بقره

3.فیزیولوژی پزشکی، ج2، ص 1587 و غدد درون ریز، ص 528

4.غدد درون ریز، ص 132، 38 و 537

5.روانشناسی زنان، ژانت، ص 32 و 131

6.روان شناسی زنان، سیامک رحیمی، ص 134

7.روان شناسی تفاوت های فردی، ص 211 و 210

8.روان شناسی اختلافی زن و مرد، ص 92

9.روان شناسی اجتماعی، ج1، ص 316

10. روان شناسی ژنتیک، ج 2، ص 40

11.پیشگامان روان شناسی رشد، ص 55 و 56

12.روان شناسی، مرضی تحولی، ج 1، ص 273

13.پیشگامان روان شناسی رشد، ص 56

14.وسائل الشیعه، ج 15، ابواب احکام الاولاد، باب 81

15.روان شناسی رشد کودک، ص 17

16.روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، ج2، ص 863

17.نهج البلاغه، نامه 31