مسلما قبل از اسلام در میان بعضی ملل، حجاب وجود داشته است. ویل دورانت راجع به قوم یهود می نویسد:«اگر زنی به نقص قانون یهود می پرداخت، حتی در این حد که مثلا با صدای بلند حرف بزند، یا بی آن که چیزی بر سر داشته باشد به میان مردم برود، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.» در مورد ایرانیان قدیم هم می گوید:«به زنان طبقات بالای اجتماعی هرگز اجازه داده نمی شد با مردان رفت و آمد کنند و زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی، حتی پدر و برادر خود را ببینند.» چنان که ملاحظه می شود در قوم یهود و ایران باستان حجابی بسیار سخت تر و مشکل تر از حجاب اسلامی- به صورتی که بعدا بیان خواهد شد- معمول بوده است.

ویل دورانت به نکته دیگری اشاره می کند و می گوید:«در ایران باستان گوشه نشینی زمان حیض، برای زنان واجب بود و رفته رفته این گوشه نشینی امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعی آنها را فراگرفت و این امر خود مبنای پرده پوشی در میان مسلمانان به شمار می رود.» اگر مقصود آن حرف این است که علت رواج حجاب در میان مسلمانان نیز مقررات خشنی است که درباره زن حائض اجرا می شده، می دانیم که در اسلام چنین مقرراتی هرگز وجود نداشته و ندارد؛ و اگر مقصود این باشد که حجاب رایج مسلمانان، عادتی است که از ایرانیان به مسلمانان سرایت کرده، باز هم سخن نادرست است، زیرا آیات مربوط به حجاب، قبل از ورود اسلام به ایران نازل شده بود. ویل دورانت در قسمت های مختلف تاریخ خود، حجاب زن مسلمان را امری اولیه نمی داند، بلکه آن را یا تاثیر ارتباط اعراب با سایر اقوام و ملل، و یا نتایج ثانویه بعضی از روابط و قوانین اسلام می داند و معتقد است که حجاب در دوره ولید دوم (126-127 هجری) معمول شد. افراد دیگری، مانند کنت گوبینو و جواهر لعل نهرو نیز حجاب اسلامی را تقلید اعراب از دو امپراطوری ایران و روم می دانند.

اگرچه ممکن است حجاب اسلامی درنتیجه تماس اعراب با سایر اقوام و ملل، سخت تر شده باشد، ولی اصل حجاب بنا به روایات مختلف از زمان خود پیامبر صلی الله علیه و آله به وجود آمد، به طوری که به عنوان مثال در تاریخ می خوانیم که بعد از نزول سوره نور، عایشه زنان انصار را به علت رعایت حجاب تحسین می کند.